شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ |۲۱ جمادی‌الاول ۱۴۴۶ | Nov 23, 2024
آمریکا محور شرارت

حوزه/ با بررسی تاریخ سده اخیر می توانیم به این نتیجه قطعی برسیم که آمریکا نه تنها خودش محور شرارت در دنیا بوده، بلکه برای توسعه تسلط و بقای خودش از شروران عالم هم حمایت کرده است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، امیر مقیمی، در سلسله یادداشتی هایی  به تشریح راهبرد همیشگی آمریکا برای حذف رقیبان خود پرداخته است که اولین یاداشت تقدیم می شود:

روی نیمکت سنگی خیابان ماریا هیلفر نشستم. باید منتظر می ماندم تا توریستی که او را به این خیابان آورده بودم غذایی در مک دونالد بخورد. موبایلم را از جیبم بیرون آوردم تا اخبار را چک کنم. اوضاع همه جا مثل همیشه قمر در عقرب است. به فروشگاه مک دونالد نگاه می کنم. یاد اولین روزهایی افتادم که از ایران به وین آمده بودم و با شوق و اشتیاق به مک دونالد رفتم. ۱۵ یورو برای چند تکه مرغ سوخاری و سیب زمینی سرخ شده! از اینکه آن روز ۱۵ یورو برای یک نیم وعده داده بودم ناراحت نبودم ولی از اینکه این پول را در حلقوم مک دونالد ریخته بودم از دست خودم کفری بودم. چون حس بدی به مک دونالد و شرکتهای دیگه آمریکایی داشتم. فیش حقوقم را که مچاله شده بود از جیبم در آوردم. طبق قراردادی که با شرکت حمل و نقل داشتم، ۳۰ درصد از درآمد حق راننده بود و ۲۵ درصد هم کسر مالیات. ظالمانه بود ولی مجبور بودم. چون دیگر هیچ پولی نمانده بود که آقا جونم از ایران برایم بفرستد. تنها سرمایه اش خانه اش بود که به امید اینکه پسرش به جایی برسد، در این چهار سال خرد خرد برایم فرستاده بود. این اواخر مجبور بودم روزی ۴-۵ ساعت راننده تاکسی باشم تا خرجم دربیاید. چه کسی فکرش را می کرد، امیر! دانشجوی نخبه رتبه تک رقمی کنکور راننده تاکسی بشود؟ گرسنگی بهم فشار آورد. رفتم از رفیق ترکم که اسمش رجب بود و در یکی از فرعی های خیابان ماریا هیلفر ساندویچی داشت، یک دونِر خریدم. دونرهای دو یورویی رجب، شرف داشت به مرغ های سوخاری مک دونالد. خصوصاْ اینکه با هم رفیق شده بودیم و هر دفعه یک تکه بادمجان سرخ شده اشانتیون برام می گذاشت.

هنوز مسافرم نیامده بود. با بی حوصلگی اخبار را مرور می کردم. باز هم ترامپ سر خط خبرها بود و اصرارش بر افزایش تحریم ها ضد ایران تا وقتی که ایران رفتارهاش را تغییر بدهد یا اینکه رژیم ایران تغییر خواهد کرد. چند سالی بود که رییس جمهورهای آمریکا با کلید واژه «تغییر رژیم» به جنگ با ایران رفته بودند. در واقع این اصطلاح توسط روسای جمهور اخیر ایالات متحده رایج شده بود. منظورشان هم انتقال از یک رژیم سیاسی حاکم به رژیم مطلوبشان بود، به ویژه از طریق اقدامی سیاسی یا نظامی. 
به کار بردن اصطلاح «تغییر رژیم» از زمان رونالد ریگان شروع شد که خواستار تغییر رژیم در لیبی بود. بیل کلینتون و جورج دبلیو بوش به طور مرتب از این اصطلاح برای رژیم صدام حسین در عراق استفاده می کردند. چند سالی هم هست که ایران مهمترین هدف ایالات متحده برای تغییر رژیم شده است. رسانه های وابسته به ایالات متحده و همپیمانانش با «محور شرارت خواندن ایران» و اینکه ایران روش و منشی غیر متعارف در دنیا دارد، تلاش برای تغییر نظام موجود را در برنامه خودشان قرار داده اند. البته من خیلی سیاست و تاریخ بلد نیستم ولی با یک سرچ کوچک در اینترنت توانستم نمونه های زیادی از اقدامات ایالات متحده را پیدا کنم که برایم جالب بود. 

مثلاً در نیمه دوم قرن نوزدهم، ایالات متحده اقداماتی را برای تغییر رژیمها عمدتاً در آمریکای لاتین و جنوب غربی اقیانوس آرام، در طی جنگهای اسپانیایی- آمریکایی و فیلیپین-آمریکا آغاز و در نتیجه در اوایل قرن بیستم، ایالات متحده دولتهای دوست بسیاری را در کشورهای جهان از جمله پاناما، هندوراس، نیکاراگوئه، مکزیک، هائیتی و جمهوری دومینیکن ایجاد کرد.

در طول جنگ جهانی دوم، ایالات متحده در سرنگونی بسیاری از دولتهای زیر نظر آلمانی ها و ژاپنی ها دست داشت. نمونه های این سرنگونی ها رژیم های حاکم در فیلیپین، کره، بخش شرقی چین و بسیاری از قسمتهای اروپا بود. نیروهای ایالات متحده همچنین برای پایان دادن به حکومت آدولف هیتلر در آلمان و بنیتو موسولینی بر ایتالیا نقش مؤثری داشتند. هر چند پس از جنگ جهانی دوم، با تصویب سند برجسته حقوق بین الملل در سال ۱۳۲۴، تا حدودی ایالات متحده در استفاده از زور در روابط بین الملل، به جز در شرایط بسیار خاص محدود می شد اما این پایان ماجراجویی های آمریکا نبود.

بعد از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده در دوران جنگ سرد برای توسعه تسلط و نفوذ خودش در فراتر از مرزهای سنتی و پیشین خودش برآمد و در نتیجه، عملیاتهای متعدد کودتا و جنگهای زیادی را در اقصی نقاط دنیا رقم زد. بارزترین نمونه آن کودتای ۲۸ مرداد۱۳۳۲ در ایران بود که دولت منتخب مصدق سرنگون و محمدرضا شاه به قدرت بازگشت. عملیات خلیج خوک ها در سال ۱۳۴۰ در کوبا، و پشتیبانی از سرنگونی سوکارنو در اندونزی از دیگر موارد بود. علاوه بر این، ایالات متحده در انتخابات ملی کشورها از جمله در ژاپن در دهه ۳۰ و ۴۰ ، فیلیپین در سال ۱۳۳۲ و در لبنان در انتخابات ۱۳۳۶ با استفاده از تزریق پول مخفیانه مداخله می کرد. در طول جنگ سرد، ایالات متحده غالباً در انتخابات دخالت می کرد و هم به صورت پنهانی و هم آشکار، در تلاش برای تغییر رژیمهای مختلف بود. غالباً چنین عملیاتهایی به آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) واگذار می شد. بر اساس برخی مطالعات، ایالات متحده حداقل ۸۱ مداخله آشکار و پنهان در انتخابات خارجی را در طی سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۷۹ داشته است.

با بررسی تاریخ سده اخیر می توانیم به این نتیجه قطعی برسیم که آمریکا نه تنها خودش محور شرارت در دنیا بوده بلکه برای توسعه تسلط و بقای خودش از شروران عالم هم حمایت می کرده است. البته این نکته از انظار مخفی نمانده و همواره ایالات متحده به دلیل حمایت از دیکتاتوری ها از طریق کمک های اقتصادی و جنگ افزارهای نظامی مورد انتقاد قرار می گرفته است. دیکتاتورهایی مانند پرویز مشرف در پاکستان، محمد رضا شاه در ایران، موسویینی در اوگاندا، فردیناند مارکوس در فیلیپین، دیئم در ویتنام جنوبی، پارک چونگ هئه در کره جنوبی، ژنرالیسیمو فرانکو در اسپانیا، آنتونیو دو اولویرا سالازار و مارسلو کتانو در پرتغال، ملز زناوی در اتیوپی، آگوستو پینوشه در شیلی، آلفردو استروئسنر در پاراگوئه، سوهارتو در اندونزی ، جورجیوس پاپادوپولوس در یونان و هیسن هابره در چاد. حتی امروز هم هر دیکتاتور فاسدی به ساز ایالات متحده برقصد حکومتش تضمین شده خواهد بود. ولی اگر بخواهد برای ایالات متحده اصطلاحاْ شاخ و شانه بکشد و مستقل باشد، پروژه تغییر رژیمش کلید خواهد خورد مثل صدام و قذافی. جالب است که از سالهای ۱۲۹۴ تا الان بیش از چهل تغییر رهبری، تحمیل شده توسط ایالات متحده صورت گرفته که این روند همچنان ادامه دارد. شاید بخاطر همین است که اگر مثل حکام سعودی برجهای دوقلوی آمریکا را هم منفجر کرده باشید و هزاران نفر را هم بکشید، همچنان نور چشم آمریکا خواهید بود و هیچ نیازی هم به پایبندی به دموکراسی و انتخابات آزاد و حقوق بشر و در نهایت تغییر رژیم شما نخواهد بود. البته نباید این نکته مهم را هم فراموش کرد که وجهه عمومی آمریکا به این دلیل در بین توده مردم بسیار منفور و مطرود است.

این آمریکایی ها حتی به اروپاییها هم رحم نمی کنند. چرا؟ مثلاْ منِ نخبه باید روزی ۵-۶ ساعت در سرما و گرما کار کنم و ۲۵ درصد مالیات بدهم ولی مک دونالد که هیچ، هیچ کدام از شرکتهای آمریکایی در سراسر اروپا مالیات نمی دهند. اینجا پول در می آورند، از امکانات کشورهای مختلف استفاده می کنند ولی مالیات نمی دهند فقط بخاطر اینکه متعلق به ایالات متحده هستند و زور دارند. 
راستش اوایل احساس شرم می کردم که پیش رفقایم بگویم من ایرانی ام چون تصور می کردم به من خواهند گفت: جهان سومی عقب افتاده! اما اکنون پس از ۴-۵ سال زندگی در اروپا می فهمم که ایرانی بودن یک افتخار است. در واقع اینجا کسی از تاریخ من خبر ندارد و شاید برایشان مهم هم نباشد که تمدن من چند هزار ساله هست یا نیست ولی بیشتر مردم، ایران را تنها کشوری می دانند که در مقابل ظلم آمریکا ایستادگی کرده و بخاطر این حقیقت به من و بقیه ایرانی ها احترام ویژه ای میگذارند. 

زمستان های وین خیلی سرد است. گاهی فکر می کنم اگر در کشور خودم مانده بودم و با همه سختی ها کنار می آمدم و تحصیلاتم را ادامه می دادم، الان مدرکم را گرفته بودم و با استعدادی که داشتم آقای خودم بودم و نه یک شوفر تاکسی سرگردان در خیابانهای وین.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha